پیشنوشت: این نوشته رو سال ۱۳۹۱ نوشته بودم. دیدم خیلی وقته این بلاگ به روز نشده، حال و روز مملکت هم که کم از سال ۱۳۹۱ نداره (به قول تکنیکالیستهای بورس: تاریخ تکرار میشود)، گفتم حداقل با یکی از نوشتههای سال ۱۳۹۱ یه تکونی به این بلاگ بدم، بلکه دوباره راه بیفته.
…..
آکبلایی دیگر طاقتم طاق شده بود. این کمر لامصبم زیر فشار هزینه ها خم شده و هیچ توش توانی برایم باقی نمانده بود. گفتم شال و کلاه کنم و به دهداری بروم بلکه شکایت و تظلم خواهی به آمرعلی خان دهدار ببرم.
به دهداری که رسیدم دیدم تابلوی “آمرعلی خان دهدار” را کشیدهاند پائین و یک تابلوی جدید زدهاند که “آمیرز آمرعلی دهدار“!!! گفتم سبحان الله! آمرعلی خان از کی تا به حال آمیرز شده؟
(بیشتر…)