قبلا براتون از دنیای لاراول گفتم. ولی باید قبول کنم که لاراول بیشتر برای من ابزار کاره تا تفریح! گرچه موقع کار با لاراول حسابی لذت میبرم و طوری که برام کم از تفریح نداره. ولی اگه بخوام صادق باشم باید اعتراف کنم به لاراول بیشتر به چشم ابزار کاری که دوستش دارم نگاه میکنم تا تفریح. تو آخر سفرنامهم یه دنیای لاراول آرزو کرده بودم که زودتر قسمت بشه و سری به دیار نود دات جی اس (Node.JS) بزنم! اما به نظرم نود هم برای من بیشتر از تفریح، رنگ و بوی یه ابزار خوب رو داره. حالا بماند که خود جاوااسکریپت به صورت مادرزادی یخورده بدقلق و بداخلاقه! در هر صورت، برای خودم به دنبال یه تفریح بودم، یه تفریح درست و حسابی، یه تفریح که برام مثل داستان خوندن و داستان نوشتن باشه، برام مثل نجوم و مشاهده صورتهای فلکی باشه. یه چیزی که بیشتر از اینکه برام ابزار باشه، دوست و رفیقم باشه. خوب پس دل به دریا زدم و به جای رفتن به صحرا و ملاقات نود، ترجیح دادم برم سمت یه جای خوش آب و هوا و ملاقات یه رفیق باحال!
سوال پیش میاد، آمیرزا اون جای خوش آب و هوا کجاست؟ اون رفیق باحال کیه؟
دلتون رو پر بدید سمت جزایز ژاپن، و ملاقات کنین با روبی، روبیِ عزیز!